من این شعرها رو برای دلم مینویسم که آرومش کنم
من عشق رو دوست دارم و سوختنش رو .حس عجیبیه .
دیگه نمیخوام و فایده ای برام نداره که حرفهامو به کسی بگم
حتی به ماه که از همه چی توی دنیا بیشتر
دوستش دارم ولی خوشحالم که
همه این حرفهارو در دلم بهت میگم وقتی تو .....
حرف دل
حرفهای دل من در دل من پنهانیست
چه کنم باکه بگویم که غمم پنهانیست
به ماه مینگرم من چه گویمت ای ماه
که اشکهای دو چشم خمور پنهانیست
به حرفهای قشنگ و لبان حق گویت
نگاه میکنم اما جواب پنهانیست
تو خنده میکنی و من نگاه میکنمت
چه گویم از غم دوران که خنده پنهانیست
دلم غمین و هوای دلم گرفته بسی
خوشم که حال و هوای دلت نه پنهانیست!!!
عزیزترین
وقتی پنج شنبه میشه دلم میگیره یاد اون روزهایی میافتم که
وقتی پنج شنبه میشد از ذوق تعطیلی جمعه که تمام ساعتهاش
با هم بودیم خوابمون نمیبرد اما حالا وقتی پنج شنبه میشه نمیدونم
چکار کنم برات دعا میکنم نمیتونم پیدات کنم تو هیچ جای دنیا
سردرگمم سردر گم قرارمون این نبود که بی خبر بری تنها جایی که
منو آروم میکنه سر زدن به خونه ایه که تنها چیزی که میتونی توش
پیدا کنی این نوشته است که : خفته در اینجا عزیزترین یار و یاورم.
شعرهامو تقدیم میکنم به همه اونهایی که رسیدن به عزیزترینهاشون براشون یه رویاست
شانه برشانه زندگی کردیم
مثل افسانه زندگی کردیم
خنده هامان همه پریشانی
من و درد و تو زندگی کردیم
دل دردمندو سینه هاپرسوز
باهمه سوز زندگی کردیم
شب ما صبح نبوداما ما
باخیال صبح زندگی کردیم
توخیال میکنی رفتی تو
بی خیال تو زندگی کردیم؟
مهربونه دلتنگ
سکوت میکنم ای مهربونه دلتنگم
مراچون تو همه ذوق نغمه خوانی رفت.
چه شد آن عشق , آهای مهربونه دلتنگم
وفاومهر من آن عطر مهربانی رفت.
شبی که تاسحر ای مهربونه دلتنگم
شدیم همره یاران آسمانی رفت.
طلوع آن شب و شبهاکه با نگاه خیال
شدیم همره گلهای آسمانی رفت.
فرشته ها که به ناز دوچشمشان بودیم
خمور بوسه ی نهانی نگاهی رفت.
زبان و درد دل ما کس نمیداند
صفا و همدلی و لطف و مهربانی رفت.
گل محبت و گلهای دوستی پژمرد
که باغبان گله مهربانی ما رفت.
سکوت میکنم ای مهربونه دلتنگم
بگو جوانی ما کو که زندگانی رفت.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ